با یاد خدا تنها رفیق من 

 

میخوام نا مه بنویسم و ناممو پست کنم به صندوق پستی تو

میخوام خودمم با نامم از خودم جدا بشم و به سوی تو بیام

به سوی کسی که واسه من دلواپسه

ولی

چشمای باروونیه خیابون اجازه نمیده تا من زیر بارون چشمای خودم از تو بنویسم

به تو بنویسم

میخوام نامم واسه تو مثل یه قصه بشه که وقتی میخوابی لالایی وقت خوابت بشه

میخوام تو نامم از خودم فرار کنم

 میخوام خودمو ترک کنم

میخوام دیوونگی خودمو با نامم بدم باد برات بیاره

خدایا کجایی...؟

من تو این خلوت جاده ها به بن بست رسیدم  ناممو چطوری شروع کنم ؟

آغاز نوشتن برام  خیلی دردناکه

خدایا  میخوام بهت بگم که اسیر مرداب چشمای خودم شدم

سرگردون و آواره تو غربت خودم

ولی خدا جونم

میخوام ازت که منو با غربت چشای خودت آشنا کنی

خدایا یادت باشه جواب ناممو بدی

خدایا همه ی وجودم تو حسرت دوری تو میسوزه

غم این که تو با من قهر باشی داغونم میکنه

خدایا به تو می اندیشم به من بیاندیش

خدایا دیووونتم دیوونم باش

نه خدا جونم .....فقط برام نامه بنویس  نه یه طومار فقط یه خط

برام بنویس که تو هم دلتنگ منی همین